از گُر گرفتنهام ، و در ردها انتظاری هست و امیدی که روزی لحظهی نخست را تکرار کنی . با همان شکوه و اینبار دیگر به پشت سر نگاه نکنی و نلرزی. اینچنین انزجارِ لحظهی نخست جاودان میشود.
آنگاه منی در من طبوع میکند که تنها متفاوت نیست بلکه برگزیدهست. و من میبینم که ابلیس با دو بال سیاهش مینگردم.
بر من بتاز قبل از آنکه باد شنزار هایم را به یغما ببرد. گلایه ای نیست وقتی تپه های شنی از باد بی قرارترند.
بر من بتاز؛ راه از دل بیابان پیدا میشود و غیر از این راهی هم اگر باشد راه مسافر نیست.
بیابان همیشه مشتاق تاختن است . بر این ریگزار های خشک باید رد مرطوبی پیدا شود. خواه رود باشد خواه سراب .
درباره این سایت